پیشنهادهای آسمانم
کلمات برای هر انسانی، معنا و طعم متفاوتی دارد و برگرفته از تجربه و داستانی است که در ذهن ما ثبت شده. به عنوان مثال شیرینی برای فردی به معنای زیبای تولد و خانواده است و برای دیگری به معنای شیرینی عروسی یا خواستگاری است. هر کدام از این تصاویر و داستانها،
میگویند «سالی که نکوست از بهارش پیداست»، ضرب المثلی قدیمی که امروزه همه جا به کار میرود اما خواستگاه این ضربالمثل تنها به شرایط آب و هوایی، کشاورزی، باران و خشکسالی در ادامه سال باز میگردد که بارندگی
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا بسیاری از ما ساعتها و ساعتها زندگیمان را در اینستاگرام، تلگرام، توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی میگذرانیم، بدون آن که متوجه گذر زمان شویم؟ یا این که چرا کتابها، وبلاگها و رسانههای متنی و دانش محور، مورد اقبال بسیار کمتری
انیمیشن آناستازیا یا Anastasia محصول استودیو انیمیشن fox و به کارگردانی دان بلات و گری گولدمن است که در سال 1997 میلادی در سینماهای جهان اکران شد. این انمیشن موزیکال و فانتزی با الهام از داستان واقعی یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی روسیه تزاری است
انیمیشن مرد کاغذی یا paperman یکی از خاطره انگیزترین فیلمهای دوران دانشجویی من است. خاطرات من با این انیمیشن در همان روزهای اول دانشگاه شکل گرفت، البته یکی از دلایل مهم آن نیز همزمانی اکران جهانی این فیلم کوتاه با ورود
مدتی بود که قصد نوشتن پستی پیرامون موزیک و یا ارائه لیستی از موسیقیهای مورد علاقهام رو داشتم. بالاخره و با دعوت دوست خوبم رهام این انگیزه و فرصت فراهم شد تا بتونم این پست رو تهیه کنم. در حقیقت این پست پاسخی به چالش مطرح شده با عنوان
وقتی به آینده نگاه میکنم تصویر مبهمی میبینم، چرا که آینده هنوز اتفاق نیافتده و ما تقریبا هر روز اتفاقات غیر قابل پیشبینیای را تجربه میکنیم. به عنوان مثال چه کسی فکر میکرد یک هواپیما که تقریبا هر روز در حال سفر بود به ناگهان توسط موشکی متلاشی شود
سال ۹۸ تا ساعاتی دیگر به پایان خواهد رسید و برایتان این آرزو را دارم که دردها و غمهای ۹۸ هم همراه با خودش به پایان رسد و آغاز سال ۹۹ را به شما تبریک میگویم. اما به رسم زیبای نوروز، دوستان و آشنایان برای تبریک این روزهای فرخنده، به یکدیگر «عیدی» میدهند
شرکت بیان با ارائه سرویس وبلاگنویسی «blog.ir» و ارائه خدمات با کیفیت و رایگان خود توانست نظر بسیاری از وبلاگنویسان صاحب سبک و اهل قلم را به خود جلب کند. بعد از مشکلات پیش آمده برای سرویس «بلاگفا» تعداد بسیار زیادی از وبلاگنویسان به دلیل عدم وجود یک سرویس
بعد مدتها خاموشی، بالاخره تصمیم گرفتم که شمعی روشن کنم و سفر جدیدی به دنیای زیبای وبلاگنویسی رو شروع کنم. در همین حین شروع به طراحی و پیادهسازی یه قالب جدید برای این ادامهی این سفر کردم. هر اتفاقی ممکنه بیوفته از جمله اتفاقی که برای حرکت قبلیم افتاد.
دو هفته قبل، پستی با عنوان « درخت اسرار آمیز ... » منتشر کردم که پیرامون عکسی سخن میگفت. نظرات مختلفی را بیان کردید و حال به نظرم زمان نشان دادن حقیقت پس این موضوع رسید. حقیقتی که امروز ما با آن دست به گریبانیم. این که ما چشمانمان را به راحتی نسبت به حقایق زندگیمان میبندیم،
امروز که در کوچه پس کوچههای شهرم در حال پیادهروی بودم، مکان خاص و زیبایی نظرم را جلب کرد. مسحور آرامش و تنهاییاش شدم. گفتم که مگر میشود در میان این همه ساختمان و سازههای چند طبقه و سنگین نما، چنین مکانی هم باقی مانده باشد. شاید چشمانم سحر شده باشد و همینطور هم بود.