برک ۲۹ فروردین - وبلاگ یک پایگاه هست

برک ۲۹ فروردین - وبلاگ یک پایگاه هست

توسط محمدرضا ...
|
۲۹ فروردين ۱۴۰۲
وبلاگ‌نویسی بداهه برک

به نظر من وبلاگ یک پایگاه هست، به این معنا که یک مکان امن برای انجام فعالیت و ارجاع می‌تونه باشه. حال این وبلاگ می‌تونه به صورت شخصی میزبانی بشه (مثل داشتن یک وردپرس روی یک هاست یا صفحه گیتهاب)، یا سرویس‌هایی

برک ۱۶ فروردین - ظرفیت

برک ۱۶ فروردین - ظرفیت

توسط محمدرضا ...
|
۱۶ فروردين ۱۴۰۲
بداهه برک

هر چیزی در این دنیا، دارای محدوده و ظرفیتی هست. بعضی از این محدوده‌ها قابل مشاهده هستن و بعضی هم قابل مشاهده نیستن. به عنوان مثال ظرفیت معده‌ی انسان، که تا بی نهایت نمی‌تونین غذا بخورین و مشکلی پیش نیاد. مثال غیر قابل مشاهده هم میشه

برک ۲۸ اسفند - یک روز تا ۱۴۰۲

برک ۲۸ اسفند - یک روز تا ۱۴۰۲

توسط محمدرضا ...
|
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
بداهه برک

فقط یک روز از سال ۱۴۰۱ مانده و به نظرم زمان خوبیه برای جمع‌بندی این سالی که بر من گذشت. اما قبل از این که سراغ جمع‌بندی برم، می‌خوام در پیرو پست قبلی، بهبودهای محیط نوشتاریم رو ذکر کنم، شاید به درد شما هم خورد و به کمک هم قدم‌های مهمی برای بهتر نوشتن برداریم.

برک ۲۹ بهمن - هنوز نمی‌تونم بنویسم

برک ۲۹ بهمن - هنوز نمی‌تونم بنویسم

توسط محمدرضا ...
|
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
بداهه برک

از پست قبلی تا به الان قصد نوشتن در اینجا رو داشتم اما هر دفعه که می‌خواستم بنویسم، حس و حالش میرفت. می‌دونم که وبلاگنویسی به این چیزها نیست و خودم رو یک وبلاگنویس واقعی نمی‌دونم، اما به عنوان یک وبلاگنویس غیر حرفه‌ای متوجه شدم که هر چقدر هم

برک ۳۰ دی - شاید بهتر باشه بنویسم!

برک ۳۰ دی - شاید بهتر باشه بنویسم!

توسط محمدرضا ...
|
۳۰ دی ۱۴۰۱
انیمه بداهه برک

قبل از اینجا، در بلاگفا، بلاگ اسکای و مکان‌های آنلاین دیگه‌ای که به یاد نمیارم، وبلاگنویسی می‌کردم. می‌نوشتم و بعد از مدتی رها می‌کردم و جای دیگری شروع می‌کردم. اما بعد مدتی تصمیم گرفتم در بلاگفا بمونم ( باید بگم که اون موقع بیان با دعوتنامه عضوگیری می‌کرد).

برک ۲۷ آذر - جادی بودن

برک ۲۷ آذر - جادی بودن

توسط محمدرضا ...
|
۲۷ آذر ۱۴۰۱
بداهه برک

ای کاش من جادی بودم. می‌دونم جادی بودن کار هر کسی نیست، اما خیلی زیباست. این که یک دفعه بریزن توی خونت و با وحشت تمام ابزارک‌هات رو بگیرن جمع کنن و خودت رو جلوی خانوادت دستگیر کنن و بندازن زندان و بازجویی بشی و آخرش اینطور بخندی؟! ... واقعا جادی بودن کار هر کسی نیست.

برک ۱۹ شهریور - نومنور سرزمین ستاره

برک ۱۹ شهریور - نومنور سرزمین ستاره

توسط محمدرضا ...
|
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
بداهه برک

سریال ارباب حلقه‌ها هم بالاخره شروع شد. بعد از حدود ۴ سال از اعلام ساختش. چند ماه قبل از این که سریال پخش بشه، به کمک این کانال یوتیوب، داستان‌های کتابش رو به صورت کلی گوش دادم. تقریبا سال‌هاست که کتاب‌های زبان اصلیش رو دانلود کردم و دارم اما هر بار که می‌خوام شروع کنم،

برک ۸ مرداد - تجربه من از کرونا

برک ۸ مرداد - تجربه من از کرونا

توسط محمدرضا ...
|
۸ مرداد ۱۴۰۱
بداهه برک

کرونا بیماری موذی و عجیبی است. این بیماری طی یک شبانه روز بر من غالب شد و ناگهان احساس ضعف و خستگی خاصی کردم. سر و دقیقا مغزم به شدت شروع به درد گرفتن کرد. احساس عجیبی مثل این که کسی با چاقو در حال برش مغزم است و یا جرقه‌های ناگهانی برق به سرم اصابت می‌کنند.

برک ۳۰ خرداد - اصل غلغلک درونی

برک ۳۰ خرداد - اصل غلغلک درونی

توسط محمدرضا ...
|
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
بداهه برک

تا حالا شده حس کنین یه چیزی از درون داره شما رو غلغلک میده؟ این همون حسی هست که برای دیدن یک سریال یا فیلم یا مجموعه‌ای دارم. و این محدود به فیلم و سریال و انیمه نمیشه، در حقیقت باید بگم، کار قشنگی برای انجام دادن داشته باشم.

برک ۱۰ خرداد - جرأت بلند شدن

برک ۱۰ خرداد - جرأت بلند شدن

توسط محمدرضا ...
|
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
بداهه برک

تا حالا شده سوار اتوبوس یا مترو شده باشین و پیرمرد یا پیرزنی ایستاده و یا خانمی رو در قسمت مردانه ببینین و با خیال راحت به نشستن ادامه بدین؟ برای من که تقریبا هر روز سوار هم اتوبوس و هم مترو میشم، حس بسیار ناخوشایندی داره. احساس می‌کنم یه چیزی توی گلوم گیر کرده

برک ۸ خرداد - حلقه نفرت

برک ۸ خرداد - حلقه نفرت

توسط محمدرضا ...
|
۸ خرداد ۱۴۰۱
بداهه برک

آدم‌های خوب و بد در هر شغل و زمینه ای پیدا میشن. زمین به دور خورشید می‌چرخه و فصل‌های مختلفی رو به وجود میاره و زندگی هم بالا و پایین داره. این نظم‌ها به پیش میرن، آدم‌ها می‌میرن و به دنیا میان اما این وسط اگر یکی اشتباه کنه چی؟ یک نفر چرخه رو بهم میزنه و باعث آسیب بشه.

برک ۵ خرداد - نقش اول زندگی

برک ۵ خرداد - نقش اول زندگی

توسط محمدرضا ...
|
۵ خرداد ۱۴۰۱
بداهه برک

امروز که توی مترو بودم، مردی با موهای ژولیده و جو گندمی دیدم. این مرد من رو یاد گینتاما انداخت (هنوز دارم می‌بینم). خیلی چهره جالبی برام داشت و سعی می‌کردم جزئیات بیشتری از این فرد به دست بیارم. یک کوله پشتی و دوتا پلاستیک گوجه و طالبی دستش بود.

پیشنهادهای آسمانم
چت درباره من تماس جعبه ابزارها آسمانی‌ساز لینک رسان موزیک‌ها 💙 برنامه وبلاگ CKEditor Quill TinyMCE Froala کانال آپارات