طلوع سلامتی و شادابی ...

طلوع سلامتی و شادابی ...

توسط محمدرضا ...
|
۸ مرداد ۱۳۹۶
دلنوشته

این عکس رو در لحظه طلوع آفتاب تابستان گرفتم ... یکی از ییلاقات مازندران ... وقتی که صبح زود رفتم برای عکاسی یاد یکی از مشکلات این سال‌هام افتادم ... بالا رفتن وزن و سخت شدن حرکت برام ... یادمه نوجوان که بودم سبک و سریع حرکت می‌کردم و لذت فوق‌العاده‌ای از دویدن بهم دست می‌داد ... حس آزادی ... 

همه به هم وصل هستیم ... ؟

همه به هم وصل هستیم ... ؟

توسط محمدرضا ...
|
۷ مرداد ۱۳۹۶
دلنوشته

وقتی فردی صدمه جدی می‌بینه، می‌بینم که بدنش نابود شد، اما وقتی سرش سالم موند باز همون آدم هست ... این فکر به ذهنم خطور می‌کنه که ما منهای مغزمون، جزو ابزارای دسته دوم هستیم ... یعنی دست و پا و معده و روده و اینا ... اون داخل هم غذا رو تبدیل به خون می‌کنن و چیزای دیگه و می‌فرستن به بقیه جاها ... آره خیلی پیچیده هستیم ... 

چند خط ...

چند خط ...

توسط محمدرضا ...
|
۳ مرداد ۱۳۹۶
دلنوشته

نمی دونم چرا انقدر حس انتظار دارم این روزا ... انگار منتظر یه چیزی هستم ... یا حس می‌کنم باید دنبال چیزی بگردم ... 

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه که بعضی اسم‌ها از خانواده می‌شنوین که از دنیا رفتن یا به دنیا اومد

این مدت که نبودم ...

این مدت که نبودم ...

توسط محمدرضا ...
|
۲۵ تیر ۱۳۹۶
عکاسی دلنوشته

مدتی هست که پست نذاشتم و این جور اتفاقات توی بلاگ من معمولا پیش میاد (  اگه دنبال کننده قدیمی بلاگم باشین، می‌دونین ) . این بار سفر بودم و از دست هوای گرم تابستون به طبیعت و ییلاقات پناه بردم . این تصویر بالای صفحه هم یکی از مناظر اونجاست

وبلاگ‌نویسی دوباره با طعمی دیگر

وبلاگ‌نویسی دوباره با طعمی دیگر

توسط محمدرضا ...
|
۱۷ خرداد ۱۳۹۶
دلنوشته

وبلاگ‌نویسی طعم قشنگی برای من داره،‌ مخصوصا خاطرات قشنگی که سال‌ها ازش برام به یاد موند و مجابم کرد که دوباره دست به قلم (کیبورد)‌ بشم. حدود چهار ماه از آخرین مطلبی که توی این بلاگ نوشتم می‌گذره . بارها سعی کردم که بنویسم اما دستم به قلم نمی‌رفت

آیا گذشته تکرار شدنی است ؟

آیا گذشته تکرار شدنی است ؟

توسط محمدرضا ...
|
۹ اسفند ۱۳۹۵
دلنوشته

خب ... سوال مهمی هست ... 

خیلی وقتا شنیدم که میگن ... و من هم تکرار کردم که :‌ گذشته دیگه گذشت ... دیگه بهش فکر نکن ... آینده بهتری

ممنون که نیستی ...

ممنون که نیستی ...

توسط محمدرضا ...
|
۱۳ بهمن ۱۳۹۵
دلنوشته

بعضی مواقع نبود چیزهایی ( چیز می تونه شامل هر چیزی و هر کسی باشه )‌ یا بهتره که بگم حذف شدنشون از زندگی لازم به نظر میرسه اما هم داشتنشون گرون تموم میشه و هم نداشتنشون گرون تموم میشه . 

یه سوال مهم ...

یه سوال مهم ...

توسط محمدرضا ...
|
۱۳ بهمن ۱۳۹۵
دلنوشته

یه سوالی بعضی مواقع یا شاید همیشه توی ذهنم تکرار میشه و اون این هست که «‌ چرا زندگی بعضی مواقع انقدر خسته کننده میشه ؟‌ »‌ . خب راستش دنبال جواب هستم ،‌ کسی نظری نداره ؟  

تحت تاثیر قرار گرفتن ...

تحت تاثیر قرار گرفتن ...

توسط محمدرضا ...
|
۱۴ دی ۱۳۹۵
دلنوشته

سلام به دوستان و آشنایان و بزرگان و خوانندگان .

تحت تاثیر قرار گرفتن یا الهام گرفتن ؟ به نظرم،‌ پاسخ به این سوال کمی سخت هست اما مرزها همیشه وجود دارند .

به مناسبت سه ماهگی ...

به مناسبت سه ماهگی ...

توسط محمدرضا ...
|
۲ مرداد ۱۳۹۵
دلنوشته

سلام دوستان قدیم و جدید ... 

امروز فکر کنم مناسب سه ماه آپ نشدن بلاگم هست ... خخخ 

خاطرات ...

خاطرات ...

توسط محمدرضا ...
|
۲ ارديبهشت ۱۳۹۵
دلنوشته
عالم عشق ...

عالم عشق ...

توسط محمدرضا ...
|
۳۱ فروردين ۱۳۹۵
دلنوشته
پیشنهادهای آسمانم
چت درباره من تماس جعبه ابزارها آسمانی‌ساز لینک رسان موزیک‌ها 💙 برنامه وبلاگ CKEditor Quill TinyMCE Froala کانال آپارات