یه سوال مهم ...
یه سوالی بعضی مواقع یا شاید همیشه توی ذهنم تکرار میشه و اون این هست که « چرا زندگی بعضی مواقع انقدر خسته کننده میشه ؟ » . خب راستش دنبال جواب هستم ، کسی نظری نداره ؟
وقتی دنبال جواب این سوالم به چند تا مورد میرسم:
- تقصیر خودته، برنامه ای برای بعدت نداری
- به همه چی بی تفاوت شدی
- تمام تلاشت رو نمی کنی
- خیلی تنبل شدی
- توانش رو نداری که زندگیت رو درست کنی
- نمی دونم ؟!
تا حالا۶ تا نظر داشتیم!
و متأسفانه من به این موارد گاهی دچارم :)
حالا این هدف میتونه هرچیزی باشه
برای عوض شدن روحیه : سفر حالا یا زیارتی یا سیاحتی... مهمونی رفتن ... مهمونی گرفتن.. بودن با دوستا و خانواده... کتاب خوندن ...و هرچیز دیگه ای که دوست داری :)))))
نه امکان هیچ گونه ماجرا جویی دارو و خیلی چیزای دیگه که بقیه دارن و من ندارم
اما هیچوقت زندگیم تکراری و خسته کننده نشده چون تخیل بسیار قوی دارم یه دنیای خیالی برای خودم ساختم و حسابی توش خوشم البته گاهی از واقعی نبودنش خسته می شم اما همیشه تخیل و مطالعه و خلق اثار هنری این سه مورد بهترین گزینه ها برای فرار از دلتنگی درد و سختی و حتی یکنواختی های زندگی بوده به همین دلیل به ندرت غر می زنم وشاکی می شم
کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین از اصغر طاهر زاده
بنده به شخصه با این کتاب عشق میکنم و باعث زندگی دوباره ام را این کتاب میدانم.
این هم لینک دانلود ولی پیشنهادم کتاب کاغذی هستش .....
http://lobolmizan.ir/book/1187