پیشنهادهای آسمانم
ده سالی هست که وبلاگنویسی میکنم و از بلاگفا این کار رو شروع کردم اما همیشه این کنجکاوی در من وجود داشت که وبلاگنویسی از کجا اومده، چطور شروع شده و چه داستانی پشت این کار هست. اما بالاخره در کنار دوستان عزیزم در پادکست کرسی، به این کنجکاوی پاسخ دادیم.
هر موقع به کرسی که فکر میکنم، یاد یه میز با روکش قرمز و اتاق گرم میوفتم که با خودش کلی حس خوب و قشنگ رو به همراه داره اما چند وقتی هست که این تعریف از کرسی برام عوض شده. الان کرسی برای من یک جمع دوست داشتنی از رفقای خوب روزگار هست.
همیشه ماه تیر برای ما ماه خاصی بوده. از این نظر که آغاز فصل تابستان و از طرفی هم ماه کنکور هست. آخر هفتهی آینده برای خیلی از دوستان ما، اتفاق سرنوشتسازی میافته. لحظاتی سخت پر از استرس که معمولا خاطرات خوبی برای ما به جا نمیذارن، مگر اینکه آمادگی لازم
وقتی که نگاهی از بالا به پایین نسبت به زندگی خودم میکنم، میبینم اون چیزی که میخواستم نشد. قبلا در مورد نگاه کودکانه من به آینه و تصور آینده صحبت کردم اما به غیر از تصور چهرهی آینده، به نکات ریز دیگری هم فکر کردم که به چشم نیومدن. چیزی مثل این که آیا من آینده،
به نظر من وبلاگ یک پایگاه هست، به این معنا که یک مکان امن برای انجام فعالیت و ارجاع میتونه باشه. حال این وبلاگ میتونه به صورت شخصی میزبانی بشه (مثل داشتن یک وردپرس روی یک هاست یا صفحه گیتهاب)، یا سرویسهایی
یکی از کارهای مورد علاقهی من زمان شروع وبلاگنویسی، ساخت پاکست بود. اما رفته رفته با این واقعیت آشنا شدم که من به صورت مادرزادی صدای عالی و کاملی ندارم و برای کار کردن روی صدا هم وقت و انگیزهی کافی رو هم ندارم چرا که به برنامهنویسی و بازی و عکاسی و انیمه و ...