پیشنهادهای آسمانم
وقتی به آینده نگاه میکنم تصویر مبهمی میبینم، چرا که آینده هنوز اتفاق نیافتده و ما تقریبا هر روز اتفاقات غیر قابل پیشبینیای را تجربه میکنیم. به عنوان مثال چه کسی فکر میکرد یک هواپیما که تقریبا هر روز در حال سفر بود به ناگهان توسط موشکی متلاشی شود
سال ۹۸ تا ساعاتی دیگر به پایان خواهد رسید و برایتان این آرزو را دارم که دردها و غمهای ۹۸ هم همراه با خودش به پایان رسد و آغاز سال ۹۹ را به شما تبریک میگویم. اما به رسم زیبای نوروز، دوستان و آشنایان برای تبریک این روزهای فرخنده، به یکدیگر «عیدی» میدهند
شرکت بیان با ارائه سرویس وبلاگنویسی «blog.ir» و ارائه خدمات با کیفیت و رایگان خود توانست نظر بسیاری از وبلاگنویسان صاحب سبک و اهل قلم را به خود جلب کند. بعد از مشکلات پیش آمده برای سرویس «بلاگفا» تعداد بسیار زیادی از وبلاگنویسان به دلیل عدم وجود یک سرویس
بعد مدتها خاموشی، بالاخره تصمیم گرفتم که شمعی روشن کنم و سفر جدیدی به دنیای زیبای وبلاگنویسی رو شروع کنم. در همین حین شروع به طراحی و پیادهسازی یه قالب جدید برای این ادامهی این سفر کردم. هر اتفاقی ممکنه بیوفته از جمله اتفاقی که برای حرکت قبلیم افتاد.
دو هفته قبل، پستی با عنوان « درخت اسرار آمیز ... » منتشر کردم که پیرامون عکسی سخن میگفت. نظرات مختلفی را بیان کردید و حال به نظرم زمان نشان دادن حقیقت پس این موضوع رسید. حقیقتی که امروز ما با آن دست به گریبانیم. این که ما چشمانمان را به راحتی نسبت به حقایق زندگیمان میبندیم،
امروز که در کوچه پس کوچههای شهرم در حال پیادهروی بودم، مکان خاص و زیبایی نظرم را جلب کرد. مسحور آرامش و تنهاییاش شدم. گفتم که مگر میشود در میان این همه ساختمان و سازههای چند طبقه و سنگین نما، چنین مکانی هم باقی مانده باشد. شاید چشمانم سحر شده باشد و همینطور هم بود.
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظهی زیبا فکر میکنم، میبینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست میدیم ... شاید همون یک لحظهی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همهی ما متولد یک لحظه هستیم. یک لحظه که پدر مادر تصمیم به ازدواج میگیرن،
مدتی بود که دنبال یه بهانه برای نوشتن بودم که یک عدد این بهانه را به من داد که به مناسب روز ۱۴۰۰ ام شروع وبلاگنویسی در این وبلاگ نگاهی به قدیمی ترین صفحهای که از آسمانم در ماشین زمان Archive.org وجود داره بندازم و یادی از روزهای دور کنم ...
من یک برنامهنویسم و بیشتر وقت خودم رو پشت کامپیوتر و با کلیدهای این ماشین میگذرونم و با منطقشون زندگی میکنم اما من همیشه در حال برنامهنوشتن نیستم، من یک انسانم و نیاز به بقیه انسانها برای ابراز محبت و ارتباط دارم. بعدِ کار، تنهایی خستهکننده میشه و اینجا بود که بلاگ امکانات حل این مشکل رو به من پیشنهاد کرد.
آه نمیدونید که حالم بعد تموم شدن طراحی و پیاده سازی قالب بلاگ بعد سه روز کار بیوقفه چقدر خوبه . قالب قبلی از همون اول طراحی برام آزاردهنده بود، چرا که پر از اشتباهات طراحی و مخصوصا برای کاربرای صفحات کوچیک مثل موبایل بود. شاید براتون باورش سخت باشه که
در حال گشت و گذار در سایت پینترست ( Pinterest ) بودم که به یکی از تختههای قدیمی ام بر خوردم ( کلا دو تا دارم :)) ... عکس نوشتهای از وبلاگ قبلیام ... چندین وبلاگ مدتها پیش داشتم که این یکی نمیدونم کدوم یک ا ز اونا بود ... درست یادم نیست چی مینوشتم توی اون بلاگ اما یادم اومد مدتی عکس نوشته منتشر میکردم ...
بزرگترین فایده بهار برای من تازگی و شکفتن هست. مفهومی که با دیدن طبیعت سرد و خاموش زمستان به من لبخند میزنه ... باورتون میشه؟ ... این عکس بالای مطلب متعلق به یک درخت آلبالوی بهمن ماه هست ... اولین شکوفه ... شاید الان دیگه نباشه اما بقیه شکوفهها هم به زودی مثل اون شکفته میشن و درخت رو زیبا و بارور میکنن.