بعد مدتها خاموشی، بالاخره تصمیم گرفتم که شمعی روشن کنم و سفر جدیدی به دنیای زیبای وبلاگنویسی رو شروع کنم. در همین حین شروع به طراحی و پیادهسازی یه قالب جدید برای این ادامهی این سفر کردم. هر اتفاقی ممکنه بیوفته از جمله اتفاقی که برای حرکت قبلیم افتاد.
انیمه Kimetsu no Yaiba یا ترجمه فارسی «شیطان کش» و ترجمه انگلیسی «demon slayer»، یکی از جدیدترین انیمههایی هست که منتشر شده. وقتی لیست انیمههای در حال انتشار رو میدیدم و به پوستر این انیمه بر میخوردم ... از شخصیت اصلی و شیاطینی که تصاویرش منتشر شده بود حدس میزدم که اینم یه انیمه تکراری و خسته کننده هست
دو هفته قبل، پستی با عنوان « درخت اسرار آمیز ... » منتشر کردم که پیرامون عکسی سخن میگفت. نظرات مختلفی را بیان کردید و حال به نظرم زمان نشان دادن حقیقت پس این موضوع رسید. حقیقتی که امروز ما با آن دست به گریبانیم. این که ما چشمانمان را به راحتی نسبت به حقایق زندگیمان میبندیم،
امروز که در کوچه پس کوچههای شهرم در حال پیادهروی بودم، مکان خاص و زیبایی نظرم را جلب کرد. مسحور آرامش و تنهاییاش شدم. گفتم که مگر میشود در میان این همه ساختمان و سازههای چند طبقه و سنگین نما، چنین مکانی هم باقی مانده باشد. شاید چشمانم سحر شده باشد و همینطور هم بود.
« هر آنچه که میبینیم و میشنویم و حس میکنیم، بر ما تاثیر میگذارد. » ... شاید منم همینطور شدم ... الان که نگاه میکنم ... چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه « باغ کلمات» به تصویر کشیده شد ... شدم ... کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره ... دیگه نمیدونه چیکار کنه ... اما یه روز ... یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه ...
شاید باورتون نشه ولی از آخرین پستی که منتشر کردم ... یعنی اسفند ۹۸ تا حالا یه جورایی مشغول دیدن این انیمه بودم ... حالا به صورت پاره وقت :)) ...
سوالی که اینجا پیش میاد اینه که : « مگه میشه آدم حدود ۴ ماه مشغول دیدن یه انیمه باشه؟ »
عید نوروز در راهه و فقط دور روز دیگه با ما فاصله داره اما قبل از این که سال نو رو جشن بگیریم، خودمون رو برای عید آماده میکنیم. کارایی مثل خرید لباس و وسایل جدید که بعضیها انجام میدن و بعضیها هم نه، اما کاری هست که همهی ما تقریبا انجام میدیم و اون خونه تکونی هست. کاری که قبل هر عید یه جورایی باید انجام بشه
مدتها پیش، یعنی دوران دبیراستان، معلمی داشتیم که تسلط فراوانی به زبان فارسی داشت و برای ما در مورد ریشهی کلماتی که استفاده میکنیم صحبت کرد. این موضوع برای من خیلی هیجان انگیز بود، چرا که تا به حال اصلا به این که چرا این کلمات باید استفاده بشن،
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظهی زیبا فکر میکنم، میبینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست میدیم ... شاید همون یک لحظهی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همهی ما متولد یک لحظه هستیم. یک لحظه که پدر مادر تصمیم به ازدواج میگیرن،
مدتی بود که دنبال یه بهانه برای نوشتن بودم که یک عدد این بهانه را به من داد که به مناسب روز ۱۴۰۰ ام شروع وبلاگنویسی در این وبلاگ نگاهی به قدیمی ترین صفحهای که از آسمانم در ماشین زمان Archive.org وجود داره بندازم و یادی از روزهای دور کنم ...
پستهای آسمانی یک سری از پستها هستن که به صورت هفتگی، روزهای دوشنبه منتشر میشه. توی این پستها قراره پستهای مفیدی که از نظر بنده مفید و فاخر بودن و نظرم رو جلب کردن به خوانندههای دیگه بلاگ معرفی کنم و نکته مورد توجه خودم رو که قابل ذکر هست ... بیان کنم. در واقع یه جور هفتهنامه بلاگی هست.
پستهای آسمانی یک سری از پستها هستن که به صورت هفتگی، روزهای دوشنبه منتشر میشه. توی این پستها قراره پستهای مفیدی که از نظر بنده مفید و فاخر بودن و نظرم رو جلب کردن به خوانندههای دیگه بلاگ معرفی کنم و نکته مورد توجه خودم رو که قابل ذکر هست ... بیان کنم. در واقع یه جور هفتهنامه بلاگی هست.