برک ۲۰ تیر - پناهی جز وبلاگ نیست
خیلی مواقع هست که میخوایم کلی حرف بزنیم ولی نمیشه. توی صفحهی اینستاگرام یا کانال تلگرامی و حتی با کسی هم حس گفتنش نیست. مثل اون حالی هست که دیگه حتی حال جنگل و رودخونه و دریا رو نداری و فقط دلت میخواد توی کویری باشی که تا افقش احساس تنهایی و آرامش کنی.
وبلاگ یک چنین پناهی هست بدون سقف و همه چیزش معلومه ولی از طرفی هم انگار کسی هم نیست که بیاد بهت خیره بشه یا کسی هم نیست که ناراحتت کنه و بگه چقد حرف میزنی. وبلاگ مثل در پناه آسمان بودنه، آزادی که خودت باشی و بنویسی و اگه دوست داشتی با پناهگاههای دیگه هم گاهی در ارتباط باشی.
راستش این چند وقته دلیلی برای نوشتن نداشتم ولی این دلیل هم جور شد ... چقد خوشحالم که اینجا رو هنوز داریم.
:))
سلام و درود!
وبلاگ همون سر پناه امن برای وبلاگ نویس هاس :)
سلام.
درواقع بیان اینطوریه که اگه یه مدت نیای حرف بزنی، همه میان میگن "کجایی؟ چرا غیبت زده؟ دلمون برای نوشته هات تنگ شده"
و خب الان من هم همینا رو میخوام بهت بگم : چرا اینقدر دیر به دیر می نویسی؟
هربار هم دلیلی برای نوشتن تو بیان نداشتی بیا و درباره ی خودکاری که سرکارت همه اش قطع میشه بنویس.
بیشتر بنویسید😁😁😁
جالبه...همین دیشب داشتم اینجا را نگاه میکردم و میگفتم چرا هنوز ستارهاش روشن نشده؟ و امروز دیدم بله... :)))))
امیدوارم هر جا هستید موفق باشید
این مدت وبلاگ آخرین پناهم بوده
انگار پشت هر روز نگار احساسات سنگر گرفتن و نوشتن شده خاکریزمون تو جنگ با خودمون..
حداقل یه جایی رو داریم با هم حرف بزنیم
حرف های هم رو بخونیم :)
سلام خوبین؟
خیلی خوبه که وبلاگ داریم و می تونیم هر چند وقت یکبار بهش سر بزنیم.
سلام. واقعا همینطوره و هیچی نمیتونه جای وبلاگ رو بگیره :)
سلام محمدرضا چقدر خوشحالم که دوباره مینویسی :))