چرا کامنت گذاشتن مهم هست؟!
این روزها وبلاگهای زیادی نسبت به چند سال قبل نیستن که همچنان به نوشتن ادامه میدن اما همین تعداد کم نسبی وقتی که به آمارهاشون نگاه میکنیم میبینیم شاید یک پستشون بالای ۵۰ بار دیده شده اما یک کامنت هم شاید نداشته باشن و اگر هم باشن بسیار کمتر از تعداد بازدید یکتا هست، در بهترین حالت شاید حدود ۲۰ درصد بازدید کنندهها کامنت میذارن. خودم به عنوان یکی از خوانندگان وبلاگ سعی کردم طی این حدود ده سال وبلاگنویسیم، برای پستی که میخوانم کامنت بذارم. شاید باورتون نشه اما اون اوایل یک سلام و تشکر خالی میذاشتم و کمتر به متن میپرداختم و کم کم که بیشتر وارد دنیای وبلاگنویسی شدم، سعی کردم کامنتهای بهتری بذارم. اما سوالی که اینجا میخوام بررسی کنم و بهش پاسخ بدم اینه:
چرا باید کامنت بذاریم؟ ⚜️
خب حتما نباید کامنت بذاریم. به قول اون ضرب المثل عامیانه که میگه «اگر حرف نزنی نمیگن که لالی» یا زیباترش اینکه «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» ولی سعی کنیم متن رو بخونیم و تا میتونیم نظر خودمون رو در تکمیل یا در حمایت از اون پست ارسال کنیم. تعداد مخاطبین وبلاگها به خودی خود کم هست، و نویسنده به شکلی باید احساس کنه که خونده میشه و این وقتی که داره میذاره و افکار و تجربیات و نظراتش رو برای همه منتشر میکنه، دیده میشه و کامنت یکی از بهترین و احساس برانگیزترین راهها برای ابراز حمایت از نویسنده میتونه باشه. در ادامه دلایل بیشتری برای کامنت گذاشتن براتون شرح میدم:
تعامل با مخاطب و شبکه سازی 🎀
شما وقتی برای یک وبلاگنویس کامنت ارسال میکنین دارین به صورت مستقیم با نویسنده اون وبلاگ ارتباط میگیرین. حرفاتون رو مستقیم به اون فرد میزنین و یک احساس نزدیکی بیشتر بین شمای خواننده و نویسنده شکل میگیره که میتونه حس وفاداری به مخاطب و نویسنده رو ایجاد کنه و یا شاید هم به مرتبه عالیتری برسه و منتهی به دوستی یا یک ارتباط قوی بشه که در نهایت به گسترش شبکه وبلاگی کمک میکنه و ما وبلاگستان فعالتر و بزرگتری رو خواهیم داشت.
کامل کردن محتوا و سئو ✨
شما وقتی یک کامنت پر محتوا و کاملی رو در ادامه، نقد یا تحسین یک پست ارسال میکنین، باعث افزایش محتوای اون پست میشین. پست شما باعث میشه که حجم محتوای مفید صفحه بالاتر رفته و موتورهای جستجو بیشتر به این صفحه اهمیت بدن و از سمت دیگری باعث میشه که کابران زمان بیشتری رو در ادامه برای خواندن کامنتهای جذاب شما وقت بذارن و صرف زمان بیشتر کاربر روی پست باعث افزایش اعتبار اون صفحه برای موتورهای جستجو میشه و در نتیجه شما یک حمایت درست و حسابی و به دردبخور برای اون وبلاگ کردین.
دادن ایده جدید 🎗️
نظرات و ایدههایی که شما از طریق کامنت برای وبلاگنویس ارسال میکنین باعث میشه که وبلاگنویس افکار و ایدههای جدیدی برای بهتر کردن پستهاش پیدا کنه و پستها رو بر اساس نیازهای مخاطبانش بنویسه. همینطور کمک میکنه که وبلاگنویس بتونه جامعه مخاطبینش رو بهتر بشناسه و خط فکری بهتری برای رفع نیاز هم پیدا کنین و انگیزهای بشه برای بیشتر و بهتر نوشتن برای اون فرد.
🎭🎈حالا نوبت شما هست، نظر بدین و بگین که چرا کامنت گذاشتن اهمیت داره و چیکار کنیم که کامنت گذاشتن بین ما وبلاگنویسها بیشتر بشه؟ 🎊
🎁 روز پدر هم مبارکتون باشه عزیزان 🎉
چون حیلی سعی بر کامنت گذاری داشتم بعد زا چند وقت اون "اگه حرف نزنی نمیگن لالی" رو بهش رسیدم واقعا 😂
از یه جایی به بعد سعی کردم کمتر بذارم یا حداقل خیلی مرتبط بذارم .
سلام
برا من پیش اومده که جوابی که از کامنتم دریافت کردم جوری بوده که انگار ازم طلب دارن... (حالا شاید چون لحن بیان مهم نیست، اینطور برداشت شده. الله اعلم.) به همین دلیل خیلی وقتها از بیان حرفم صرف نظر می کنم. اینجوری آرامشم بیشتره :)
+ عید تون هم مبارک🍃
خیلییییییی حیاتیه.. خب تولید محتوا کلش برای اینه که به درد مخاطب بخوره و کلا برای مخاطب تولید میشه و ارتباطش یجوری مثل علت و معلوله و کلا بهم مربوطن و باهم معنی دارن و یه طرف نباشه اونطرفم معنی نداره.. یکیش لنگ بزنه به اونطرفم ضربه میزنه.. یسری چیزام این بین مثل بچه که زندگی یه زوج رو مستحکم میکنه، رابطه محتوا و مخاطب رو حفظ میکنه، یکیش همین کامنت، وقتی کامنتی نباشه تو یه پستی کم کم باعث میشه نویسنده فکر کنه که محتوایی که ارائه میده مخاطبی نداره و بدرد کسی نمیخوره و در نتیجهههههه دلسرد میشه و میگه مگه بیکارم بشینم برای مخاطب خیالی محتوا ارائه بدم؟
ببین من خیلییی کامنت گذاشتن رو دوست دارم مخصوصا اگر با متن طرف همزاد پنداری کرده باشم همچین از دل و جون کامنت می ذارم..
فرقی هم نداره چه پلتفرمی باشه همین که امکان ارسال نظر داشته باشه برام کافیه.. اما! از وقتی سنم بیشتر شده احساس می کنم هرچی کمتر حرف بزنم و کمتر برای بقیه نظر بدم بهتره.
برای همین ترجیح می دم بیشتر خواننده و شنونده باشم!.
احساس می کنم یکی از دلایل کمتر کامنت گذاشتنم، سانسور کردن خودمه!.
مچکرم^^♡
ایی میشه گفت منم تولید محتوا میکنم البته تو نوشتن زیاد خوب نیستم و برای همین محتواهام نوشته نیستن که تو وبلاگ بزارم.. البته دوستداشتم میتونستم محتوامو هم بنویسم ولی مثل شما نویسنده خوبی نیستم و موقع نوشتن که میشه ذهنم خالی از کلمات میشه و مختصرترین و ساده ترین کلمات رو فقط برای زودتر تموم کردن جمله مینویسم.
در کل وبلاگتون خیلی جالبه، امیدوارم همینطور ادامه بدید و موفق باشید**
وویی مرسی شنیدن همچین نظری از شما برام واقعا افتخاره (^///^)
خجالت کشیدم.. لازم نبود جدی، مرسی دنبال کردین امیدوارم ناامیدتون نکنم TT♡
عه! ببشقید! اینجا " (حالا شاید چون لحن بیان مهم نیست، ..." منظورم: لحن بیان مشخص نیست، بود :)
بله، تجربه شد و باهاتون موافقم.
ولی خب از همون موقع من دیگه در حد تبریک و التماس دعا و چه قشنگ و... کامنت می ذارم و کم پیش میاد توی بحثی مشارکت کنم. هم ترسیدم و هم همونطور که توی پست گفتین: اگه حرف نزنم نمی گن لالم :/
فلذا سکوت می کنم که این سکوت منطقی تره :)
مرسی🌹
همه این تلاشا قطعا ستودنی و موثره ولی یه مشکل خیلی اساسیتری هست و اونم خود مفهوم اصیل مخاطبه. ببینید مخاطب سال ۴۰۳ دیگه مثل مخاطب سال ۸۳ نیست که برای هر موضوعی بره سراغ مرورگر؛ مخاطب کنونی اینترنت، میره سراغ اپ اونم اپ شبکه اجتماعی. حتی سرچ کردنشم ترجیح میده بسپاره به چت جیپیتی تا اون براش سرچ و جواب و همه چی رو یکجا بیاره و دیگه حتی زحمت سرچ و سایت باز کردن رو هم از سرش باز کنه. تازه همونم بهش میگه خلاصهترین جواب رو برام بنویس و من حال ندارم ۱۰ خط بخونم! در حد یه خط باشه کافیه!
این مخاطب که اتفاقا محدود به گروه سنی خاصی هم نمیشه، اصلیترین عامل این روزای وبلاگنویسیه. حالا هر چقدرم ما زحمت بکشیم ولی خب، کو خود مخاطب؟ نهایتا ۲۰ درصد از کل جمعیت کاربران آنلاین، هنوز مخاطب وبلاگ باقیموندن که از اون ۲۰ درصد هم به قول شما حداکثر ۲۰ درصدش کامنت میذاره که اونم غالبا محض رفع تکلیف در قبال آشناها و یا شاید تبلیغ وب خودش باشه و واقعا به ندرت شاهد کامنت واقعی و دلی و صادقانهایم.
سال ۹۵-۹۶ سر موضوعی فنی تماس تلفنی با آقای غدیری داشتم و اون روز به من فرمودن اپ بیان تا اسفند حاضر میشه. دوباره سر یه قصه دیگهای (که این بار غیرفنی بود) سال ۹۹ هم تماسی باهاشون داشتم که اون روزم عین همین مکالمه رو داشتیم و پر واضحه که بعد از ۱۰ سال اپ بیان حتی در حد حرف هم تو اخبار بیان پوشش داده نشد چه رسد که رونمایی واقعی بخواد بشه. شما تصور کنید اگه اپ رونمایی میشد و پتانسیل انفجاری سال ۹۴-۹۵ بیان (بابت مهاجرت گسترده کاربران سر جریانات بلاگفا و پرشینبلاگ) تبدیل به چیزی مثل شبکههای اجتماعی منتها از جنس وبلاگنویسی میشد، چه سرنوشتی امروز همه ما و حتی زبان فارسی در سطح وب داشتیم.
حرفا زیاده و جز ستایش تلاشهای شما هیچ حرف بیشتری واقعا نمیتونم بزنم؛ اگه زیادهگوییای هم میکنم خدای ناکرده قصدم ناامید کردن شما نیست، صرفا تجربه و مشاهدات شخصیم طی این ۱۸ سالیه که تو این عرصه دارم فعالیت میکنم. باید بپذیریم که یه چیزایی از بن تغییر کرده، اصلیترین چیزی که عوض شده هم نوع نگاه کاربر به مقوله اینترنت و مصرف محتواست. مصرفکننده است که به تولیدکننده خط میده. تولیدکننده ترجیحش فضاییه که توش مخاطب داره و نه جایی که تازه باید مخاطبدارش کرد.
ببخشید جسارت کردم.
شما دیگه خوب خاطرته، من سال 99 که بعد از چند سال دوباره برگشتم، دقیقا با همین نگاه برگشتم. حسابی فعالیت میکردم، محتوای تصویری و صوتی به دفعات میذاشتم، ایدۀ پستای صوتی رو اجرا میکردم، داستانهای سریالی مینوشتم، چالش میذاشتم، تو چالش شرکت میکردم و خلاصه خیلی تلاش کردم (که مباحث فنیش هم تماما زحمتش به دوش خودت بود) اما آخرش دیدم هفتهای یه بار یکی از دوستان مهاجرت میکرد به شبکههای اجتماعی و با همون سبک و سیاق و چه بسا سادهتر، بدون هیچ درگیری فنی با قالب و وبلاگ و سرویسدهنده، به سرعت مخاطب و شهرت کسب میکرد و تمام. هر یه نفری هم که میرفت حداقل 20-30 تا مخاطب رو پشت سر خودش میبرد. این طوری شد که به تدریج یه زمین سوختهای باقی موند که توش جمعیت شغالها بیشتر از شیرها شد و اون شغالها هم کاری جز مزاحمت نداشته و ندارن. منی که روزی 5-6 هزار تا بازدیدکننده داشتم، و حتی در مواردی تا روزی 20-30 هزار تا هم رکورد داشتم (و سال 96 ، هزارمین سایت پربینندۀ ایران به گواه الکسا بودم و اگه یک سال دیگه به همون منوال پیش میرفت به ردۀ 500 هم میرسیدم) و هیچ پستم کامنتی کمتر از 50-60 تا نداشت، این طوری شد که ظرف یک سال آخر سرجمع 500 نفر بازدیدکننده داشتم و سرجمع کامنتی که همۀ پستام روی هم گرفتن، 100 تا دونه بود!
تلاشی که بیثمر موند، دوستانی که رفتن و دست از همراهی و البته حمایت، کشیدن و مخاطبی که به کل رفت و مزاحمینی که لشکرکشی کردن، همه و همه و همۀ اینا آدمو دلسرد و دلچرکین میکنه. من آدمی بودم که پای وبلاگ هزینه میکردم و هیچ چشمداشت مالی براش نداشتم ولی حتی همین منم وقتی میبینم مخاطب جای دیگه است و بدون هیچ هزینهای (نهایتا هزینهاش یه فیلترشکنه) زمینهای وجود داره که به همۀ اون چه که میخوام برسم، خب چرا نرم؟ کی اینجا مونده از من حمایت کنه؟ همین کامنت رو کی میذاره برای من؟ خیلی کامنت بگیرم سر پستِ بازگشت باشه که همه میان میگن خوش برگشتی ولی بعدش میرن حاجی حاجی مکه! خب من برای کی بنویسم؟ برای خودِ تنهام که تو دفتر خاطراتم هم میتونم بنویسم! وقتی اومدم اینجا یعنی چشمم به کیبورد مخاطب بوده که اینجام.
نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یا نه، جمیع شرایط ما رو به اینجا رسونده. بخشیش تغییر جهانی ذائقه مخاطبه و طبیعتا مخاطب ایرانی هم مستثنی نیست؛ بخش دیگهاش تکنولوژیه، بخشیش مخاطب، بخشیش سیاستای خود سرویسدهندههاست و یه سری موارد دیگه. مای وبلاگنویس خودمون قربانی این ماجراهاییم، خیلی کاری از دست ما هم متاسفانه بر نمیاد...
چه پست عجیبی و در چه زمان عجیبی داره منتشر میشه :))
اکثر وبلاگنویسها رفتن و خیلی از پستها هم دیگه کامنت نمیگیرن... یک زمانی چقدر حس خوبی میداد دیدن اون «یک نظر جدید» بالای پنل و با کلی ذوق و شوق باز میکردیش :)
شما درگیر این هستید کامن بزارن من درگیر این هستم کامنت نزارن 😂😂
366 نظر حدید در انتظار پاسخ (: البته ریا نباشه ...
سلام
البته گاهی اوقات من متن یک وبلاگ رو می خونم و واقعا هیچ نظری راجع بهش ندارم . البته کم پیش میاد ، ولی اتفاق افتاده و منم نظری براش ثبت نمی کنم . ولی اغلب اوقات وقتی نظری دارم ، سعی می کنم در حمایت از نویسنده ، نظرم رو بذارم .
البته کاش می شد معادل فارسی کامنت و پست و این چیزا رو هم بنویسید تا پاسداشتی هم از زبان فارسی بشه .
سلام
چه بحث های جالبی مطرح شده که همه به هر حال درست هستند ولی واقعا در صحنه عمل چیکار می شود کرد ؟
یک مطلبی که شاید کمتر اشاره شد و من خودم یک جورایی تجربه کردم فضای عدم آزادی بیان هست که تو بیان تو ذوق می زند و اگر برخلاف جو موجود حرفی بزنی هجمه عجیبی می آید سراغت و باقی داستان . هنوز خیلی ها تحمل تفکر مخالف را ندارند و حاضر نیستند کوچکترین صدای متفاوت را بشنوند.
در کنار همه دلایل این هم نکته ای هست که نیاز به توجه دارد .
ممنون از مطرح کردن این موضوع خیلی مهم امیدوارم که با مشارکت همه آن های که هنوز این فضا را دوست دارند بشود شرایط را تا حدودی تغییر داد.
ممنون از توضیحتان.
ولی خبرتان گرچه باعث خوشحالی هست ولی از طرفی بیشتر نگران و ناراحت شدم صفحه ای که مدت ها باهاش زندگی کرده بودم و دربرگیرنده خاطرات و اتفاقات و روزمرگی هایم بوده قرار است از بین برود و این ناراحت کننده بود.
حتما دنبال می کنم و امیدوارم بیان کامل از بین نرود .
پستهای آسمانی در صورتی باشه که بیان هم به کارش ادامه بده. خیلی پست آخر کانالتون ناراحت کننده بود
جرفتون درسته.
خب ممنون از پیشنهادتون. اگر جایی به کمک نیاز داشتین من میتونم کمک کنم.