چالش اگر فردا آخرین روز دنیا باشد!
تا به حال به این فکر کردین اگر فردا آخرین روز دنیا باشه، تمام ثروت و دل مشغولی و نگرانیهایی که داریم بی معنا میشه؟! اگر فردا آخرین روز دنیا باشه هر چقدر خونه و ماشین و پول میخوای داشته باش، هر چقد آرزو و ناراحتی و درد میخوای داشته باش، هر چقدر فکر میخوای داشته باش، فردا دیگه به کارت نمیان. اما همین چند ساعت باقی مونده هست که جای سوال داره و چالش اصلی هم همینه.
اگر فردا آخرین روز دنیا نبود، چند ساعت باقی مونده تا فردای ما مثل همهی ساعتها و روزهای دیگه عادی پیش میرفت اما برای چند دقیقه از تمام افکارمون بیایم بیرون، به این فکر کنیم که قرار نیست نگران فردا یا پس فردا یا سال بعد باشیم، اگر فردا آخرین روز دنیا باشه، این چند ساعت باقی مونده چیکار میخوایم بکنیم؟!
واقعا چالش عجیبیه ... وقتی به این موضوع فکر میکنم که توی چند ساعت چه کاری میتونم و میخوام انجام بدم، خودم رو با یک حس خوب تصور میکنم. برای چند ساعت میتونم خود خودم باشم و نگران هیچ حرف و فکر و آیندهای نباشم. اما اینجا نمیخوام توی چالش شرکت کنم و حرفهای زیادی برای گفتن دارم چون برام خیلی جذابه که برای چند دقیقه هم که شده به هیچ آیندهای فکر نکنم ...
چالش اینه که اگر فردا آخرین روز دنیا باشه، میخواین در این چند ساعت باقی مانده چه کار یا کارهایی انجام بدین و شرح حال این ساعتها و حس و حالتون رو بنویسین. در پایان هم از حداقل دو نفر از دوستانتون برای شرکت در چالش دعوت کنین تا چند دقیقهای فارغ از آینده، چیزهایی که برامون مهم هستن رو بیشتر کشف و حس کنیم.
لیست دعوتهای من هم به چالش «اگر فردا آخرین روز دنیا باشد» به شرح زیر هست، امیدوارم از نوشتن، فکر کردن و احساس اون لحظات لذت ببرین:
لیست شرکت کنندگان
چقدر که از خوندن پستهای این چالش لذت میبرم، انگار که وارد دنیای هر کدوم از شما میشم و دنیای جدیدی کشف میکنم، از نوشتن لذت ببرین دوستان من:
تا حالا۱۲ تا نظر داشتیم!
موضوع جالبیه، برام جالبه ببینم بچهها چی مینویسن در موردش :)
مرسی ازت ... تو هم دعوتی ... منتظر پستت هستم 😉
سلام
واقعاً فکر کردن بهش سخت و ناگواره و آدم نمی داند در شرایط واقعی چیکار باید بکند نمی دانم یادتان هست یکبار شاید هرچند باور نداشتیم اما یکبار در معرض این چالش در سال ۲۰۰۰ که میگفتند فلان ساعت دنیا به انتها می رسد قرار گرفتیم من زیاد یادم نیست اضطراب عجیبی داشتم اما تو شرایط واقعی آشوب عجیبی دنیا را فرا می گیرد.
کاش آدم ها برای یک بار هم که شده واقعی به این موضوع و اینکه شاید امروز آخرین روز زندگیشان باشد فکر می کردند.
متشکرم، ولی به زیبایی وبلاگ شما نیست. ممنونم از اینکه ایده جالبی مطرح کردید.
فک کنم من تا آخرین لحظه سعی میکنم تمام کسانی که میشناسم رو در آغوش بگیرم.
علاوه بر انسان های مهم، من حتی برای رهگذرایی که لبخند بهم زدن دلم تنگ میشهㅠㅠ
دقیقا همینی که شما میگید، بخاطر آینده و پیشرفت از افراد زیادی فاصله گرفتیم و میگیریم، اما اگر یک روز بفهمیم دیگه آیندهای وجود نداره باز هم همون فاصله رو حفظ میکنیم؟! من یکی به شخصه نمیتونم و بدون هیچ حرفی فقط به آغوش میکشمشون و اشک میریزمㅠㅠ
باحاله که این چالشو گذاشتین چون من دوماه پیش یه پست روزانه نویسی باهمین عنوان نوشتم:)
عام، هی. سلام.
خوشحالم که توی این چالش دعوت شدم. میدونم زمان زیادی گذشته، ولی به هرحال نوشتمش.