چالش یا پویش روز وبلاگستان فارسی
مدتی هست که پستی منتشر نمیکنم. اینطور نیست که علاقهای به وبلاگنویسی دیگه ندارم بلکه زندگی «روی روالی» ندارم. در واقع سربازی در خدمت این کشور هستم. قبلا اختیارم دست خودم بود اما وقتی که در خدمت باشین، اختیارتون دیگه دست خودتون نیست و یا دقیقتر بگم، محدوده اختیارات کمتر میشه. به همین خاطر هم میتونم بگم که دل و رمق زندگیم گرفته شده و از وبلاگنویسی کمی دور شدم. اما فصل خزان نزدیکه و با رسیدن به انتهای ماه میانی خزان، نور رهایی از شرق خواهد تابید و امیدوارم از این بی رمقی دربیام.
دیروز که در حال وبگردی بودم، به صورت کاملا اتفاقی به عنوان روز وبلاگنویسی فارسی (پیشاپیش!) از وبلاگ دوست خوبمون فاطمه برخوردم. احتمالا باورتون میشه که اصلا یادم نبود که ۱۶ شهریور روز وبلاگنویسی هست چرا که من معمولا پستهای مناسبتی نمیذارم یا توجه خاصی نمیکنم، اما تغییر استایل زندگی، اهمیت مناسبتها رو به من ثابت کرد. این که یک مناسبت میتونه بهانهی خیلی خوبی برای نزدیک شدن، تغییر حس و حال، شادتر شدن و آشنا شدن باشه.
این چالش رو دوست خوبمون هاتف با عنوان پویش "روز وبلاگستان فارسی" منتشر کرد که یک سری جوایز و شرایط و سوالاتی داره که بهانه خوبی هم برای به چالش کشیدن خاطرات افکارمونه و هم برای شناخت بهتر و بیشتر از همدیگه هست:
۱.وبلاگنویسی را چه زمانی ، چگونه آغاز کردهاید. چگونه آشنا شدید. از حال و هوایتان بنویسید؟
در واقع من حافظهی تاریخی چندان خوبی ندارم اما اگه بخوام به اولین روز وبلاگنویسیم برگردم، اولین چیزی که یادم میاد، وبلاگ یک پزشک بود. حدودا سالهای ۱۳۹۰ یا ۹۱ بود که در جستجوهام به این وبلاگ رسیدم و از جمله پستهای خوبی که این وبلاگ منتشر میکرد، توصیهها، ابزارها و آموزشهایی برای وبلاگنویسی یا بهتر نوشتن بود. در این بین هم با سایت وبلاگینا آشنا شدم و پادکست نویسندهی وبلاگ یکپزشک یعنی علیرضا مجیدی رو در اونجا پیدا کردم. تا اون موقع زیاد با مفهوم وبلاگنویسی و فرهنگش، آشنایی نداشتم. به صورت خودمونی «اصلا نمیدونستم چیه!». بعد از این پادکست به کمک برادرم وبسایتی رو شبیه به یک پزشک بالا آوردم. سایتی که مقالات رو ترجمه میکردم و مطالب تکنولوژی و علمی مینوشتم. بعد از اون بود که فهمیدم من اصلا نمیتونم خودم بنویسم و در واقع کار تالیفی ندارم یا به صورت خودمونی «از خودم چیزی ندارم!». و اونجا بود که با جستجو کلمه وبلاگنویسی و آشنایی با بلاگفا و وبلاگهای فان و نوشتههای تالیفی و عمیق شروع به نوشتن کردم تا امروز که در خدمت شما هستم، همچنان ...
۲. آیا وبلاگنویسی چارچوب و قوانین خاصی داره؟ منظور نوشتن است. آیا باید به قواعدی پایبند بود؟نظر شخصی خودتون رو بگین؟
به نظرم میبایست یک سری چارچوب در هر کاری وجود داشته باشه، چرا که بشه بین این کار یا این فرهنگ با فرهنگ دیگر تمایز ایجاد کرد. به عنوان مثال همه نمیتونن ایرانی باشن تا یک سری قوانین و چارچوبهایی رو رعایت نکن. یا همه نمیتونن مهندس، دکتر یا راننده بشن. به نظرم وبلاگنویسی تعریف، محدوده و چارچوبی داره تا بتونیم به خودمون بگیم وبلاگنویس و بتونیم بگیم چه کسانی وبلاگنویس نیستن که این همون احساس تعلق داشتن به یک فرهنگ یا یک گروه هست.
۳. برای چه کسی یا چه کسانی مینویسید؟
خب من اولین روز برای دل خودم مینوشتم، بعد از اون رسیدن به دنیای انیمه، بعدها متوجه نیاز جامعه وبلاگنویسها به قالب و ابزارهای وبلاگنویسی شدم و امروز هم برای همهی فارسی زبانها مینویسم از آنچه که در فکر و دل دارم و دوست دارم به اشتراک بذارم. دوست دارم مخاطبانم کمی از تهی شدن فاصله بگیرن و ساختههای هرچند کوچکم رو با دوستانم به اشتراک بذارم. اما مخاطبان هدف من بیشتر کسانی هستن که به فرهنگ وبلاگنویسی علاقمندن و همچنان در این وادی فعالند و حضورن دارن.
۴. وضعیف فعلی وبلاگستان و وبلاگهای فارسی را چگونه میبینید؟
یاران وبلاگستان هر روز از یکدیگر جدا شده و ارادهی وبلاگستان هر روز کمتر میشود «به یاد داستان یاران حلقه». به نظرم وضعیت فعلی وبلاگستان مشخص شده و به یک روال ثابتی تبدیل شده. وبلاگهای فارسی هر روز کمتر میشن ولی به نظرم فرهنگ وبلاگنویسی همچنان ادامه دار هست. چه در قالب صفحات اینستاگرام، کانالهای تلگرام، ولاگها و ویدیوهای یوتیوب و وبسایتهای مختلفی که هر روز به تعدادشون اضافه میشه. تولید محتوای فارسی ادامه داره اما نه به شکل سابق و این ما وبلاگنویسها هستیم که میبایست خودمون و وبلاگهامون رو نسبت به پیشرفتهای روز، تطبیق بدیم.
۵. گمان میکنید برای کپی نشدن باید چه کار کرد؟ آیا خودتان درگیر این مساله شدید؟ چه راهحلی را انجام دادهاید؟ بنظرتان کپی کردن خوب است؟
کپی کردن یا نکردن یک نوع فرهنگ اجتماعی هست. اگر عملی در بین اکثریت جامعه به عنوان عملی ناشایست در نظر گرفته بشه، تعداد بسیار زیادی از افرادی که ممکن بود این عمل رو انجام بدن، با این فیلتر، کسر میشن. اما اینکه آیا کپی کردن خوب هست یا بد هم به نظرم به نوع فرهنگسازی برمیگرده. اگر برای کپی کردن شرایط و قوانین قابل اجرایی در نظر بگیریم که به اونها عمل بشه، میتونه به رشد و بیشتر دیده شدن نویسندهی اصلی یا تولید کننده اصلی کمک شایانی هم بکنه و میشه گفت این کار به شدت مفیده.
۶. آیا شبکههای اجتماعی را دشمن وبلاگنویسی می دانید؟ به نظرتان چه تاثیری گذاشتند ؟ خوب بوده یا بد؟
به نظرم شبکههای اجتماعی به هیچ وجه دشمن فرهنگ وبلاگنویسی نیست اما میشه گفت دشمن پلتفرمهای وبلاگنویسی هست و تاثیر چشمگیری در رشد شرکتهایی که در این زمینه سرمایهگذاری کردن داشته. اما اگر از دید وبلاگنویسی به موضوع وب ۲ نگاه کنیم، شبکههای اجتماعی، نویسندهها رو به خوانندهها نزدیکتر هم کرده و به نظرم تاثیر بدی روی وبلاگنویسی باقی نذاشته.
۷. وبلاگنوشتن چه تاثیری روی زندگی شخصی شما گذاشته؟
وبلاگنویسی به من نشون داد که میتونم همچنان خودم باشم و کارهایی که دوست دارم رو با بقیه افراد به اشتراک بذارم. همهی انسانها با من مخالف نیستن، ساختههای من برای همه آزاردهنده نیست. وبلاگنویسی به من کمک کرد که بیشتر خودم رو بشناسم و قبول کنم. در همین راه با دوستانی هم آشنا شدم همچنان با هم در ارتباطی صمیمانه هستیم و به همدیگه کمک میکنیم. خیلی از مواقع وبلاگنویسی و وبلاگخوانی به من انگیزه زندگی، انجام کارهایی که ازشون منصرف شده بودم رو دادن. قسمتی از انسان شناسی و جهان شناسیام رو مدیون وبلاگنویسی هستم و ...
۸. نقطه اوج وبلاگنویسی تون چه زمانی بوده؟ آیا هنوز هم در نقطه اوج هستید؟ اصلا با چه خطکشی این را اندازه میگیرید و نقطه اوج را حساب میکنید؟
به نظرم نقطه اوج وبلاگنویسیم روزهایی بود که هر روز میتونستم پستی منتشر کنم و داشتن ذهن خلاقی بود که میتونست محتوا و موضوع رو تولید و ارائه کنه. خوانندههای وبلاگ مطالب رو جدی دنبال میکردن و من تشنهی یادگیری و اشتراک گذاشتن دانش و دانستنیهام بودم. اما در مورد الان، ابتدای پست صحبت کردم که به هیچ وجه در اون شرایط نیستم. خطکش و استانداردم هم انرژی و احساس مثبتی بود که روانهی زندگی و افکارم میشدن که با الان قابل مقایسه نیست.
۹. چقدر نظرات ، مخاطب و آمار وبلاگتون مهمه براتون؟ آیا برای آمار مینویسید؟
اگر واقعا بخوام بگم، آره. قبلا خیلی برام مهم بود، شاید به خاطر این که وقت زیادی میذاشتم اما کم کم که گذشت متوجه شدم که آمار به شدت متاثر از جمعیت جامعهی کاربری یک سرویسه و به نظرم بیشتر به خاطر همینه که آمارهای وبلاگها پایین اومده، چرا که خیلیها از این سرویسها مهاجرت کردن و جمعیت رو به افولی داره. در مورد این روزها هم اینطور نیست که اصلا مهم نباشه، چرا که مخاطبانم برام مهم هستن و دوست دارم این رو از کارم درک و دریافت کنم که به درد کسی خورده یا نه.
۱۰. وبلاگنویسی به شما چه داد و چه گرفت؟
به نظرم این سوال یک جورهایی تکرار سوال شماره ۷ باشه، چون اونجا بیشتر در مورد اینکه چه داد صحبت کردم، اما اینکه چه گرفت؟ در مورد این سوال باید بگم که انقدر خوبیهای وبلاگنویسی برام زیاد بود که بدیهایی هم اگر بوده به یاد ندارم (همونطور که گفتم حافظه تاریخی خوبی ندارم)، تنها چیزی که یادم میاد مهاجرتم از بلاگفا به بیان بود که طیف وسیعی از دوستانم رو اونجا از دست دادم، چرا که تنها راه ارتباطیمون همون وبلاگ بود.
۱۱. شده وبلاگنویسی باهاتون بدرفتاری کنه و یا توی این فضا اذیت بشید؟
میدونم که شده اما خاطرات مبهمی هستن و به یاد ندارمشون.
۱۲. مشکلاتی که سر راه وبلاگنویسی هست چیه به نظرتون؟
به نظرم یکی از مشکلات مهم و اصلیای که هست و مخصوصا در جامعهی ما هم وجود محسوسی داره، عدم وجود اتحاد، اعتماد، تعاونیها و گروههای فعال هست. به نظرم بیشتر از همه ما نیاز به همفکری و همکاری برای پیشبرد مسائل داریم تا اینکه منتظر حل مسائل از طرف شرکتها و سرویسها، دولتها و غیره باشیم.
۱۳ . جذابیت وبلاگها و وبلاگنویسی رو توی چه چیزی میبینید؟
در محتوای تالیفی و خلاقیتشون میبینم. محتوایی که ما رو به عمیقتر فکر کردن، تشویق میکنه.
۱۴. دوست خوبی از دنیای وبلاگ پیدا کردین؟ چقدر باهاش صمیمی شدین؟
درسته، پیدا کردم و تعداشون هم کم نیست. رابطهی صمیمی و دوست داشتنیای داریم و خیلی از مواقع دست همدیگه رو به شکلهای مختلف میگیریم.
۱۵. آرزو و ایدهآلتون رو از وبلاگ و وبلاگنویسی تون بنویسید.
آرزوم اینه که وبلاگنویسها هم مثلا کانون نویسندگان یا حزبهای مختلف، اتحادیه و جمعهای فعالی داشته باشن که از حقوقشون دفاع کنن، تصمیمات و پیشرفتهای گروهی داشته باشیم. ایده آلم اینه که وبلاگهایی با نویسندههای فعال و مفید شکل بگیره و به صورت مستقل بتونه به کارش ادامه بده و محتوای مفید، ارزشمند و یکتایی در وب فارسی داشته باشیم.
۱۶. تا حالا به وبلاگی حسودی کردین؟ بنویسید.
چرا، اگر بخوام صادق باشم به وبلاگینا و یک پزشک و بعد mashable مدتی خیلی حسودی کردم.
۱۷. تا حالا از وبلاگی متنفر بودین؟ بنویسید.
راستش رو بخواین اسمشون رو یادم نیست، اما یک سری از وبلاگها بودن که تنها محتوای کپی شده و بی اصالتی داشتن که تا حدی از سبک کاریشون متنفر بودم.
۱۸. تا حالا وبلاگی شما را به وجد آورده؟
بله، وبلاگینا.
۱۹ . چندتا از وبلاگهایی که خیلی دوست داشتید رو به ما معرفی کنید.
یک پزشک ... جادی ... وبلاگینا ... شاهین کلانتری ... غمی ... نقل بلاگ ... سرندیپ ... مهدی صادقی
۲۰. یه سوال خودتون از خودتون بپرسید که فکر میکنید توی این لیست خالیه و پاسخ بدین.
چه انگیزههایی باعث مهاجرت وبلاگنویسها از سرویسهای سنتی شد؟
به نظرم یکی از دلایل مهم این مهاجرت، همگام نبودن سرویسهای سنتی نسبت به پیشرفت تکنولوژی بود. همچنین عدم وجود توجیه مالی برای وبلاگنویسها و تولید کنندگان محتوای حرفهای، چرا که با عقب موندن سرویسهای سنتی و افزایش کاربران اینترنت که به شبکههای اجتماعی و سرویسهای همگام با تکنولوژیهای جدید مثل گوشیهای هوشمند، تبلت و امکاناتی مثل نوتیفیکیشن و ... هجوم آوردن، باعث این شد تا دستهی مهمی از وبلاگنویسها و استعدادها به پلتفرمهای جدید رو بیارن تا مخاطبان بیشتری رو برای جذب تبلیغات و توجیه مالی زمانی قابل توجه صرف شدشون، به دست بیارن.
۲۱. یه سوال از سوال شماره ۲۰ بقیه شرکت کنندگان پیدا کنید و پاسخ بدید.
سوال از وبلاگ ویرگول: چرا دوباره وبلاگ نمینویسی؟
خب قصد نوشتن دارم.
۲۲. احساس خوشحالی در کل در دنیای وبلاگها میکنید؟ بیشتر توضیح بدید.
این سوال رو یه جورایی تکرار سوال ۱۳ میدونم و برای پاسخش به اون سوال برگردین.
۲۳. جمله آخر
هیچوقت نمیتونیم قطعا بگیم که فردا آخرین روز ماست، پس دست از خلاقیت، حل مساله و امیدواری بر ندارین چرا که توی این دنیا هر چیزی ممکنه.
۲۴. کلمه آخر
همکاری
در انتها دعوت میکنم از وبلاگنویسهایی که این پست رو میخونن و در خودشون احساس تعلق به جامعه وبلاگنویسی و وبلاگستان فارسی میکنن، که در این پویش شرکت کنن.
تا حالا۶ تا نظر داشتیم!
خیلی ازت ممنونم که شرکت کردی محمدرضا جان . باعث افتخارمه عزیز لطف داشتی
خوندم و حسابی استفاده کردم . ایشالا از خدمت لعنتی زودتر خلاص شی. میدونم چی میکشی . من رفتم خدمت کلا مغزم قفل کرد و یه مدتی واقعا نتونستم خوب وبلاگ بنویسم . هنوزم اثراتش مونده. امیدوارم برای تو این شکلی نشده باشه
و امیدوارم زودتر خوب و قدرتمند بنویسی
چه وبلاگ های خوبی معرفی کردید. چه قدر پر محتوا و خلاقانه. خوشحالم که باهاشون از طریق شما آشنا شدم. روز وبلاگ نویس فارسی مبارک :)
سلام محمدرضای عزیز
چه خوب که روز وبلاگنویسی باعث شد دوباره بنویسی :) امیدوارم دوران خدمتت هم به خوشی تموم بشه.
از جوابات هم مشخصه که حسابی تجربه کردی این فضا رو، بابت قابلدونستنِ نقل بلاگ هم ازت ممنونم. کاش غمی هم وجود داشت 🥺