برک ۸ مرداد - تجربه من از کرونا
کرونا بیماری موذی و عجیبی است. این بیماری طی یک شبانه روز بر من غالب شد و ناگهان احساس ضعف و خستگی خاصی کردم. سر و دقیقا مغزم به شدت شروع به درد گرفتن کرد. احساس عجیبی مثل این که کسی با چاقو در حال برش مغزم است و یا جرقههای ناگهانی برق به سرم اصابت میکنند. دردی وصف ناپذیر که تمرکزش هم چشمانم بود. چشمانم سرتاسر خون شده بود و گویی اشک خون میریختم.
با تمام این تفاسیر این بیماری من رو از پا در نیاورد. شاید به این دلیل بود که سه نوبت واکسن سینوفارم تزریق کرده بودم اما با این حال چنین فشاری رو در ناحیه مغریم تا به حال تجربه نکرده بودم.
چرا کرونا موذی هست؟
مدتی بود که از شدت ابتلا به کرونا کم شد و کم کم ماسکها رو کنار گذاشته شده بودیم. من هم کمابیش از ماسک استفاده میکردم اما نه همیشه. روزی تصمیم گرفتم که پیادهروی طولانیای داشته باشم و در همین حین وارد مغازهای شدم و شیک شکلاتی سفارش دادم. مغازه کمی هم شلوغ بود و حدودا ۲۰ دقیقهای مشغول خوردن و وقت گذرانی بودم. دوباره به مسیرم ادامه دادم و اون شب تا صبح هم مشغول وبگردی و وقت گذرانی بودم تا این که از خواب صبحگاهی بیدار شدم.
متوجه درد و خستگی در سرتاسر بدنم شدم و درد عجیبی رو در سرم احساس کردم. اینجا بود که متوجه شدم که مریض شدم. قرصهای سردرد مختلف و قویای خوردم اما گویا ذرهای هم فایده نداشتند.
این بیماری موذی و عجیب منتظر ماند تا تماما بدنم ضعیف شده و ناتوان شوم. حالا از فرصت استفاده کرد و من رو گریبانگیر خودش کرد.
تجربه من، توصیه به شما
این بیماری رو دست کم نگیرین و ماسک رو کنار نذارین. بیش از حد خودتون رو خسته نکنین و حسابی بخوابین. من از درمانی به جز خواب استفاده نکردم و سه روزه بیماری رو پشت سر گذاشتم.
در ضمن بیش از حد هم بدنتون رو سرد نکنین و بیش از حد از بستنی، یخ و ... استفاده نکنین که خدایی نکرده بدنتون ضعیف نشه.
موزیک
خیلی وقته موزیکی پست نکردم. یه موسیقی خوب میتونه دروازههای جدیدی از افکار، تجربیات و احساسات رو برای ما باز کنن. برای همین موسیقی خوب، هرگز نشه فراموش. اگر سینمایی فارست گامپ رو دیده باشین، این آهنگ براتون خاطره انگیز و آرامش بخشه، امیدوارم از شنیدنش لذت ببرین.
شما هم از تجربه کرونای خودتون بگین برام، اگر هم پستی نوشتین، همینجا لینکش کنین که همه استفاده کنیم.
تا حالا۸ تا نظر داشتیم!
مثل اینکه دوباره داره پخش میشه.
من هم به اجبار باید کلاسهای دانشگاه رو حضوری شرکت داشته باشم و نفری که دیروز کنارم مینشست امروز نیومد و اینطوری که خودش گفت کرونا گرفته ... کلاسها رو هم که غیرحضوری نمیکنن. نمیدونم چرا ... بیشتر از همه هم نگران مامان و بابام هستن که یک وقت به اونها منتقل نکنم چون اونها بیماری زمینهای دارن و سنی ازشون گذشته...
واقعا احساس ضعف و خستگی ای که به آدم غالب میشه احساس برگشتن از یه جنگ رو داره.. امیدوارم سلامتی مهمون همیشگی خونهتون باشه♡
من دو ماه پیش ا میکرون گرفتم مثل همه سرماخوردگی های معمولی بود برام و سرفه من حساسیتم به نوشیدنی و خوردنی سرد هنوز از بین نرفته و با اندکی نوشیدنی خنک سینوزیت عود می کنه و به سرفه می افتم