احساسهای من در لحظهی آخر ...
یه روز اومدم و با خودم فکر کردم که اگه الان آخرین لحظهی زندگی من بود ( منظورم این که آخرین روز زندگیم ) چه احساسی نسبت به زندگی و آرزوهام و همینطور کارهای گذشته خودم داشتم . خودم رو جای اون آدم گذاشتم . حس های زیبای کودکیم ، حس های دوران نوجوانی و جوانی و حتی این روزهای من هم برام دوباره زنده شدن ، شکفته شدن . انگاری که دوباره دارم لمسشون می کنم .
تاکید دارم روی احساس های دوران کودکیم . روزهایی رو به یاد آوردم که همراه خانوادم توی جنگل های زیبا تفریح می کردم و از زندگی لذت می بردم ، روزهایی که کنار خانوادم بی هیچ دغدغه ای زندگی می کردم ، از زنده بودن لذت می بردم و اون احساس زیبای کودکی دوباره در من ، اون لحظه شکفته شد . ( این پایینیه من نیستما :)) کلا برای این که چه مناظری رو میگم براتون قابل تصور بشه اینو گذاشتم خخخ )
راستش حسها و فکرهای مختلفی رو توی اون لحظات از سر گذروندم ، به یاد خانوادم افتادم ، به یاد دوستانم افتادم ، به یاد لحظات زیبایی که باهاشون گذروندم افتادم و این ها با این که سالها طول کشیدن ولی لحظه ای از سر گذشتن . یاد روزی افتادم که با دختری که بهش علاقه داشتم ، آشنا شدم ، یاد روزی افتادم که زندگی تلخ شد ، یاد روزهایی که دانشگاه و درسا رو سخت می گرفتم افتادم ، به این فکر کردم که چرا خیلی از کارهایی که باید انجام میدادم رو هنوز انجام ندادم یا به زمانش انجام ندادم و ...
فکر می کنم که احساسات لحظه آخر ، احساسات نابی هستن . احساساتی که ما رو توی خودشون غرق می کنن . تفاوتش با غرق شدن های معمولی اینه که ازش زنده بیرون میاین ( فرض شده که خیال کنیم که لحظه آخر هست ، منظورم اینه که بالاخره زنده بیرون میایم ) . یکی دیگه از خوبیاش اینه که شاید این حال رو پیدا کنین که زندگی رو تغییر بدین و دوباره به دنبال علاقه هامون بریم یا این که زندگی رو شادتر کنیم و با ارزشتر ...
امیدوارم که بتونیم قبل از این که دیر بشه یه نگاه کلی به خودمون بندازیم .
تا حالا۱۱ تا نظر داشتیم!
اینکه خیلی وقتای اساسی تو زندگی دیر میکنیم،دلیل اصلیش اینه که تو روزای جوونی گرمیم و فکر می کنیم بعدا هم میشه فلان کار رو انجام داد...بعدا هم میشه عاشق شد به همون اندازه یا خوب بود یا خیلی چیزای دیگه ولی دریغ که روزا سریع تر از اونی که فکر می کنیم میگذرن و آدما کمتر از اونی که فکر می کنیم برامون تکرار پذیرن و ... :((((
راستش منم خیلی به این موضوع فک میکنم به خاطر همین همه کارایی که میخوام بکنم به ذهنم میاد کارایی که خیلی مزخرفن ولی دوست دارم انجام بدم
و یه مورد هم اینکه وقتی هم با یکی از اعضای خانوادم دعوام بشه حتی اگه حق با من باشه زود آشتی میکنم و میگم میخندم...
خیلی کار خوبی می کنین ... واقعا فوق العاده هست ... آفرین به شما :)
کودکی دوران شیرینیه ولی حیف انقد بچه ایم که نمیدونیم باید با تمام وجود لمسش کنیم.....
ما به کنار دلم برای نسل جدید میسوزه که کودکیشون تباره شد با موبایل و تبلت و تکنولوژی
راستی سلام......
یه زمانی یادمه وصیت نامه می نوشتم برای خودم. حسش انقدر عمیق نبود ولی جالب بود.
دلم خواست دوباره تکرارش کنم. شاید به شیوه ی شما.
ممنون
خیلی فکر جالبیه ... وصیت نامه نوشتن ... باید امتحانش کنم ...
ممنون و خواهش می کنم :)
موفق و سربلند باشین
برای شما هم آرزوی موفقیت و سربلندی دارم دوست من :)