داستان چدونک

داستان چدونک

توسط محمدرضا ...
|
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱
دورهمی وبلاگی

یکی بود ... یکی نبود ... به جز وبلاگنویسا هم کسی نبود. به ایستگاه شهید بهشتی رسیدم ... دختری با شال سبز دیدم. در کنارش بود پسری امید نام. سلامی کردم و نشانی دادم. حالا انقدر ادبی هم نبود‌. دوستمان محمدحسین، سپس استیو، آقاگل و کم کم بقیه دوستان

پیشنهادهای آسمانم
چت درباره من تماس جعبه ابزارها آسمانی‌ساز لینک رسان موزیک‌ها 💙 برنامه وبلاگ CKEditor Quill TinyMCE Froala کانال آپارات