تا حالا شده که با آهنگی برید به گذشته و خاطرات تلخ و شیرینتون مثل روز روشن کنید و به یاد بیارید ؟ حتما برای اکثر شما شده . آهنگ هایی که به صورت حیرت انگیزی احساسات و لحظات گذشته رو به وضوح برای ما زنده می کنن . من مثل خیلی از شما از آهنگی بیشتر از بقیه آهنگ ها
یه روز اومدم و با خودم فکر کردم که اگه الان آخرین لحظهی زندگی من بود ( منظورم این که آخرین روز زندگیم ) چه احساسی نسبت به زندگی و آرزوهام و همینطور کارهای گذشته خودم داشتم . خودم رو جای اون آدم گذاشتم . حس های زیبای کودکیم ،
توی این فکر بودم که یه پست نظرسنجی بذارم ، خیلی خوبه که کارای جدید و آزادی در سطح بلاگ هامون انجام بدیم ، مثل معرفی هفتگی بلاگ های جدید و مفید با موضوعات مختلف ، معرفی دوستای جدید بلاگیمون ، معرفی کتاب ، فیلم یا نظرسنجی ها مختلف در مورد
به احتمال خیلی زیاد اسم تیلور سویفت یک بار حتی شده ، به گوشتون خورده ( مخصوصا اگه طرفدار موزیک های انگلیسی باشین ) ، باشه قبول دارم بعضی ها اسمش رو نشنیدن ولی الان بشنوین . تیلور سویفت یکی از خوانندگان محبوب من هست که اگه نمی دونین
من حس می کنم که این آقای فیلیپ گانکل خیلی کارشون درسته ، هم جاهای جالبی میرن و هم این که واقعا حرفه ای عکس میگیرن . این بار یه جایی توی اسپانیا رفته این عکاس حرفه ای ، به شهر والنسیا ، یه مکانی به اسم "شهر هنرها و علوم" ( City of Arts and Sciences ) رفته و عکس های زیبایی گرفته
داشتم توی دریای بی انتهای اینترنت گشت و گذاری می کردم واقعا باورم نمیشد ، یه بابایی هست که خیلی باهوشه ولی یه کوچولویی داره که نابغه هست ، این کوچولوهه انگاری تولدش هست و میخواد یه شمع رو خاموش کنه ولی بیچاره می خواد به روش متفاوتی این رو فوت کنه و خاموش بشه ،
در ادامه پست قبلی که در مورد ازدواج و دوراهی قرار گرفتن و قراردادی بودن ازدواج ، نکته زیبایی که در زندگی وجود داره و به صورت طبیعی و مشترک بین همه وجود داره و قراردادی هم نیست ، احساس عشق و علاقه هست . در هر نوع انسانی ممکنه به وجود بیاد
همه ما توی زندگی ( مفهوم زنده بودن و ادامه دادن ) به دو راهی هایی می رسیم ( فکر کنم اون کسی که اصلا دیوانه مادرزادی هم هست به یه دو راهی میرسه ... این که به طرف حمله کنه یا نه ) . مثلا یکی از این دوراهی ها می تونه توی ایران کنکور و درس و دانشگاه باشه
تا حالا کره بادام زمینی خوردین ؟ راستش من فکر کنم یک بار خوردم ، خالی نه ، روی نون باگت اما برای بار اول فکر کنم به ذائقه من خوش نیومد . شاید مثل قهوه بوده باشه ... اولین بار که خوردم بدجور تلخ بود و اصلا خوشم نیومد ولی بعدها انقدر خوشم اومد که دیگه چایی نمی تونستم بخورم .
به شخصه ، خیلی به انیمیشن های ژاپنی علاقه دارم . این علاقه از انیمیشن های زیبای هایائو میازاکی شروع شد . انیمیشن هایی که خاطره بسیاری از شما دوستان هم به احتمال زیاد هست . عنوان هایی مثل Spriited Away یا انیمیشن بسیار خاطره انگیز Princess Mononoke یا همسایه من توتورو
اولین بار که اسم میانمار رو در کودکی شنیدم ِ، تعجب کردم که این دیگه چه اسمی هست . آخه وقتی محدود به یک زبان باشین قاطی می کنید که این که خیلی مسخره هست ، عجب ملت دیوانه ای هستن که اسم بین المللیشون رو احمقانه انتخاب می کنن .
واقعیت اینه که منتقد ادبی نیستم و نمی خوام و نمی تونم یک نتیجه گیری یا نقد و بررسی کاملی از یک کتاب ارائه بدم . می خوام این کتاب رو به سبک خودم معرفی کنم . این کتاب رو بیش از سه سال پیش تونستم بخونم . ( البته یه تعریفی از خوندن بگم که یک خواننده حرفه ای نیستم و سطحی خوندم )